نوشته شده توسط : چراغی


:: بازدید از این مطلب : 171
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : چراغی

ناگفته بر اگاهان به امور سیاسی اجتماعی پیداست که سیاست ایراندر داخل و روند تحولات سیاسی ایران از زمان ناصرالدین شاه قاجار به شدت متاثر از حضور اشکار وپنهان بختیاریها در عرصه سیاسی ایران بوده است.

 ملیت لر و بختیاری یکی از ملیتهای ایرانی می باشد که تاریخ معاصر ایران با سرنوشت بختیاریها و رهبران آنها عجین شده است،  تحقیق و پژوهش در تاریخ معاصر بدون شناخت ملیت بختیاری تقریبأ غیر ممکن است. از این رو پژوهش در بارهء دامنهء گستردهء نقش بختیاری در طول تاریخ به ویژه از دورهء قاجار به بعد یکی از ابعاد مهم تتبعات تاریخی بشمار می رود، و در سالهای اخیر منابع ارزنده ای در بارهء بختیاریها و نقش آنها در سیاست منتشر شده است
 
با پیدایش نفت در منطقهء بختیاری، رهبران این ملیت در تماس با قدرتها و ابرقدرتهای انگلیس و روسیه قرار گرفتند و اولین قرار داد را در سال 1905 میلادی به نام قرارداد نفت با انگلیسی ها منعقد ساختند که به موجب آن عملیات حفاری، بازرسی، و تحقیقات و مطالعات لازم را برای اکتشاف نفت در مناطق بختیاری انجام دهند

زنان بختیاری دوشادوش مردانشان به دور از قوانین دست و پا گیر مذهبی همواره در مجاهدتها و مبارزات، در صحنه حضور فعال داشته اند و از هویت و شرف ملیتی خود دفاع کرده اند. یکی از زنان بسیار مشهور بختیاری، بی بی مریم بختیاری می باشد که متأسفانه برای ملت ایران و بخصوص زنان ایران ناشناس مانده ا ست. امید است بانوان ایرانی با الگو گرفتن از همچو زنانی در مبارزه خود علیه رژیم زن ستیز حاکم بر تهران بتوانند گامی به پیش بردارند.

بی بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری از زنان عصر مشروطیت است. او از زنان تحصیلکرده و روشنفکر عصر بود که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچ دریغ نورزید. وی به مثابه  زندگی ایلیاتی در فنون تیر اندازی و سوارکاری ماهر بود و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می پرداخت. بی بی مریم یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری جهت فتح تهران محسوب می شد که میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت که به لقب سرداری مفتخر شد
 
جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با انگلیس ها در طی قرارداد 1919 و کودتای 1299 همچنان ادامه یافت به طوری که دکتر محمد مصدق حاکم فارس در زمان کودتای 1299 پس از مخالفت و عزل از اصفهان راهی بختیاری شد و مدتها مهمان سردار مریم بود. سردار بی بی مریم بختیاری در سال 1316 هجری شمسی سه سال پس از فرزندش علی مردان خان در اصفهان زندگی را بدرود گفت.

قوم بختیارى از نیروهاى موثر در جنبش مشروطه و خصوصاً فتح تهران بودند و در میان سرداران ایشان علیقلى خان سردار اسعد جایگاهى خاص داشت.
علیقلى خان چهارمین فرزند حسینقلى خان ایلخانى بود و قبل از او برادرش اسفندیار خان لقب اسعد داشت. علیقلى پس از کشته شدن پدر یک سال در زندان ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان بود و به نوعى زندگى سیاسى خود را با زندان آغاز کرد. پس از آن ایام سخت با به قدرت رسیدن اتابک در اصفهان ستاره اقبال خانواده ایلخانى مجدداً درخشید. اسفندیارخان سردار اسعد اول به ایلخانى بختیارى رسید و علیقلى خان فرمانده سواران بختیارى در گارد شد. این وضعیت تا عزل اتابک از حکمرانى اصفهان ادامه داشت و پس از عزل وى علیقلى خان دیگر به گارد مراجعه نکرد و بیشتر در سرزمین بختیارى به سر برد.
علیقلى در سال ۱۳۱۸ (ه.ق) به هند و سپس مصر سفر کرده و در همان سال به زیارت خانه خدا مشرف شد. سپس عازم پاریس شد و دو سال بعد به ایران مراجعت کرد و در سال ۱۳۲۱با فوت اسفندیارخان به تمشیت امور بختیارى همت گماشت و از این تاریخ به سردار اسعد ملقب شد. وى در بین ایل بختیارى داراى موقعیت ممتاز و ویژه بود و مى توان او را نقطه محورى ایل بختیارى در آن روزگار نامید. او از نخستین ایرانیانى بود که ضمن مسافرت به اروپا با مظاهر تمدن و دموکراسى در فرانسه آشنا شد. به همین دلیل واجد امتیازات روشنفکرى منحصربه فردى شد.

 پس از مراجعت به ایران در سال ۱۳۲۴مجدداً عازم پاریس شد و در زمان به توپ بستن مجلس در سال ۱۳۲۶نیز که عده اى از رجال و آزادیخواهان عازم اروپا شدند علیقلى خان در پاریس اقامت داشت. استبداد محمدعلى شاهى باعث تأمل و تفکر بسیارى از روشنفکران و مراجعت ایشان به قصد مبارزه به ایران شد و یکى از دلایل سردار اسعد براى مراجعت به ایران نیز همین مسئله بود. البته در این بین تشویق ایرانیان براى مراجعت وى نیز بسیار موثر بود.

 مخبرالسلطنه هدایت که خود در آن هنگام در اروپا به سر مى برد در این زمینه نوشته است: … شاخص میان ایرانیان علیقلى خان سردار اسعد است که غالباً اشخاص مهمى با او مراوده دارند و او را به بازگشت به ایران و رهبرى نهضت تشویق مى کنند.

علاوه بر این تشویق ها فتح اصفهان توسط بختیارى ها نیز در ترغیب علیقلى خان براى بازگشت به ایران بسیار موثر بود. سردار اسعد در چنین شرایطى وارد ایران شد و در اولین اقدام به اتحاد ایل بختیارى مشغول شد. پس از آن جهت اطمینان خاطر خود نیاز به اتحاد با دو نیروى قوى دیگر در جنوب و جنوب غرب ایران یعنى قشقایى ها و طوایف عرب داشت تا با خاطرى آسوده و مطمئن از پشت سر خود، عازم فتح تهران استبدادزده شود. پس از عقد قرارداد مودت با اعراب و قشقایى ها، اردوى بختیارى براى حرکت به سوى تهران در اصفهان مستقر شد. مجاهدان بختیارى از اصفهان و سواران دلیر سپهدار تنکابنى از رشت از دو جبهه به سوى تهران حرکت کردند و در بیست وچهارم جمادى الثانى ۱۳۲۷ قمرى وارد تهران شدند.

 شجاعت و تهور بختیارى ها و سواران تنکابنى به حدى بود که پس از چند روز تهران به تصرف کامل فاتحان درآمد و شاه به همراه پانصد تن از سران و بستگان به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد.

 از اهمیت اقدامات بختیارى ها در تهران همین بس که پاولویچ مى نویسد: در نهضت مشروطه خدمات بختیارى ها غیرقابل انکار است. حتى مى توان گفت که اگر سواران آنها تحت ریاست سردار اسعد به تهران حرکت نمى کردند محمدعلى شاه به این سهولت میدان را خالى نمى کرد.

 از این سخن مى توان این گونه نتیجه گرفت که محمدعلى شاه از حرکت بختیارى ها و توانایى رزمى ایشان بسیار ترسیده بود. هماهنگى خاص و تحت امر بودن نیروهاى بختیارى و توانایى رزمى آنها تحت فرماندهى مدبرانه سردار اسعد از نقاط قوت این نیروها در آزادى مجدد ایران پس از استبداد صغیر بود. در اولین کابینه اى که پس از خلع محمدعلى شاه تشکیل شد سردار اسعد وزارت کشور را عهده دار شد و اقدامات اساسى او در مسند وزارت به حدى بود که نماینده انگلیس در خلیج فارس از تهران خواست در صورت امکان سردار اسعد را وادار به استعفا کند که البته این امر مورد موافقت قرار نگرفت.
جانفشانى ایل بختیارى در استقرار نظام مشروطه محدود به فتح تهران نبود. تلاش بختیارى ها در سرکوب شورش هاى پراکنده ایران پس از خلع محمدعلى شاه بسیار واجد اهمیت بود. شورش در زنجان به کمک نیروهاى بختیارى تحت فرماندهى جعفر قلى خان امیربهادر و یپرم خان ارمنى فرو نشانده شد و در ادامه نیز پس از ناکامى قواى مشروطه در سرکوبى شورش در شمال غرب ایران مجدداً این نیروهاى بختیارى بودند که به استقرار نظم در آن نواحى پرداختند....

حال و روز امروز بختیاری در ساختار جامعه و سهم آن در حاکمیت نه از روی بی کیاستی بختیاری که از روی بی لیاقتی کسانی است که به نام بختیاری در حال پر کردن جیب های خود هستند!؟

سعادت بختیاری در گرو تامل و تفکر است و اینکه نشان دهد لیاقت بهتر زیستن را دارد.

 

بختیاریها همواره در ساختار سیاسی ایران نقش فعالی داشته اند ،  اما متـاسفانه بسیاری از رهبران بختیاری در زمان گذشته ٬ علاوه بر خدمات اندکی که داشته اند٬در جهت خدمت به حاکمان وقت ٬بزرگترین خیانتها را به قوم بختیاری روا داشته اند٬از جمله این افراد که مورخین مابه اشتباه او را منشا خیر وبرکت در بختیاری قلمداد کرده اند حسینقلی خان است٬شما اگرکل تاریخ سیاسی این مرد رامرور کنی ٬تنها میتوانی اتحاد هفت لنگ و چهار لنگ رابعنوان خدمتی ارزنده بیان کنی امـــــــــا اتحاد در برابر چه کسی ؟آیا ایشان بختیاریها را متحد کرد تا در برابر فساد سلسله فاسدوضد مردمی قاجار بایستد یادر خدمت این سلسله منحط باشد ؟

چگونه میتوانیم سرکوبی نهضت های آزادی خواهانه ای مانند قیام محمدتقی خان چهار لنگ که کاملا مردمی و نه تنها مورد حمایت هفت لنگ و چهار لنگ بلکه مورد حمایت اقوام دیگر منطقه از جمله اعراب خوزستان نیز قرار داشت ٬خیانت ترور فرمانده بزرگی همچون علیداد خدر سرخ را که بدستور وی و توسط برادرانش انجام شد را از یاد ببریم.این خاطرات  هرگز از خاطره ی تاریخ بختیاری محو نخواهد شد .

کلیه آقایان لقب های سرداری و... رابخاطر خوش خدمتیها واز دست جباران دوران خود گرفته اند ٬کدامیک از آقایان صمصام ها سردار ها برای رفاه حال قوم بختیاری  قدمی براشته اند ٬جاده ای کشیده اند ٬مدرسه ای ساخته اند یافرزندانی از ایل را جهت  تحصیلات به خارج اعزام کرده اند ؟ ! آنها همواره از رشادت وهوش بختیاریها کولی گرفته و آن را به نفع خود مصادره کرده اند ٬ همین سردار اسعدی که با حمایت جوانان و مجاهدین بختیاری سردار اسعد شد و به وزرارت رسید جز استفاده از توان رزمی دلاوران بختیاری که عموما" از رعایا بودند کدام خدمت را به رعایا کرد آخرالامر هم دیدیم که ثریا اسفندیاری نیز که  خون اجداد خود در رگ داشت  و همه  دارایی خود را به گربه های یاریس بخشید.

 دارایی او (اگرچه دارایی شخصی بودواو مختار بود درهزینه کردنش )میتوانست به چند مدرسه ودرمانگاه در سرزمین بختیاری تبدیل شود ونام اورا تا ابد در سرزمین بختیاری زنده نگه داردامـــــــــااو گربه های فرانسوی رابه بچه های بختیاری ترجیح داد ویقینا" همینگونه بودند  اعقاب ایشان ٬اگر بادقت بیشتری تاریخ وخصوصا" تاریخ شفاهی و نا نوشته سرزمینمان را مرور کنیم!

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 171
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : چراغی

تاریخ شناسنامه و سرگذشت نیاكان و پیشینیان هر قوم و قبیله‌ای است كه به موزه‌ی تاریخ پیوسته‌اند. سرزمین بختیاری، تاریخی بسیار شگرف دارد. سرزمینی كه وارث دو تمدن بزرگ و نخستین ایران یعنی تمدن ایلام و تمدن هخامنشی است كه خداوند بزرگ بهترین رودخانه‌های جهان یعنی كارون و زاینده‌رود و دز را در آن قرار داد تا مردمی شریف و نجیب در دو سوی رشته كوه‌های زاگرس و قله‌های مرتفع آن «اشترانكوه» و «زردكوه» زمستان و تابستان خود را بگذرانند. مردمی كه زندگی كردن در چنین آب و هوای نیكویی كه از الطاف خداوند بخشنده است را جزو افتخارات خود می‌دانستند. اما افسوس كه این كوه‌های بلند و زیبا و این رودخانه‌های خروشان و جوشان در نهایت باعث جدایی بختیاری گردید و این ضربه‌ی بزرگی بود بر پیر و انسجام ایلی كه روزگاران دراز سربازان و مدافعان كشور عزیزمان ایران بوده‌اند. مردمی كه شجاعت، رشادت، دلاوری و مردانگی آن‌ها زبانزد خاص و عام است. هدف این مقاله بررسی سیر تاریخی سرزمین بختیاری با توجه به مراحل سه‌گانه‌ی تاریخی از قبیل مرحله‌ای افسانه‌ای، مرحله‌ی حماسی و مرحله‌ی تاریخی كه مورخان برای گذشته‌ی ملت‌های بزرگ و پیشین درنظر گرفته‌اند، می‌باشد.

این سه مرحله را بر اساس شاهنامه‌ی فرزانه‌ی طوس می‌توان چنین تعبیر كرد:
مرحله‌ی افسانه‌ای یا پیشدادیان، مرحله‌ی حماسی یا كیانیان و مرحله‌ی تاریخی یعنی اشكانیان و ساسانیان.
اما ارتباط این دوران با سرزمین بختیاری چیست؟ با توجه به جغرافیای باستانی سرزمین بختیاری كه از سمت شرق از منتهی‌علیه استان چهارمحال و بختیاری كنونی شروع و از شمال‌شرق تا نزدیكی اصفهان یعنی مناطق شهرستان فریدن كنونی قبل از اسكان تركان و ارامنه و گرجی‌ها در آن ناحیه (تركان و ارامنه و گرجی‌ها در زمان شاه‌عباس صفوی به‌عنوان حایل بین خاك بختیاری و پایتخت صفوی –اصفهان- به‌صورت یك خط عرضی از «چمن سلطان» در نزدیكی الیگودرز تا «چغاخور» در نزدیكی بروجن استقرار یافتند كه بیشترین آن‌ها در منطقه‌ی فریدن ساكن شدند) و از شمال غرب به بروجرد منتهی می‌شد و از آنجا به‌وسیله‌ی رودخانه‌ای كه از میان شهر دورود كنونی می‌گذرد و در حوالی اندیمشك به رودخانه‌ی دز منتهی می‌شد، جدا می‌شد و سپس از دزفول به‌صورت یك خط عرضی به شوشتر و از آنجا به بهبهان و رامهرمز ختم می‌گردید و در نهایت از سمت جنوب شرقی به خاك كهگیلویه محدود می‌شد، فرض شود.
در این سرزمین نام‌هایی وجود دارد كه از سپیده‌دم تاریخ ایران سرچشمه می‌گیرند. در شمال سرزمین بختیاری‌ یعنی شهرستان الیگودرز كنونی دو منطقه یكی به‌نام «آل‌ورز» كه در واقع اختصار واژه‌ی «آل گودرز» است كه الیگودرز از آن مشتق شده است و طایفه‌ی گودرزی مقیم در الیگودرز انتساب خود را به گودرز «پهلوان شاهنامه» می‌رسانند و دیگری «آل كورز» می‌باشد كه در واقع این نیز اختصار واژه‌ی «كیومرز» یا «كیومرث» است كه بنا به شاهنامه‌ی فردوسی ایشان نخستین انسان و فرمانروا بوده كه در كوه‌ها زندگی می‌كرد و حدود سی سال بر انسان و حیوان فرمانروایی نمود. «احمد رفعت» در كتاب لغت و جغرافیای تركی می‌نویسد: «كیومرث كه در سال 2415 از خلقت، سلطنت پیشدادیان را در ایران تأسیس نمود از سلاله‌ی ایلام بود.» كیومرز مربوط به دوران پیشدادیان و گودرز مربوط به دوره‌ی كیانیان هستند. نكته‌ی جالب توجه این‌كه هوشنگ پیشدادی پسر كیومرز نخستین كسی بود كه در همین سرزمین بختیاری با زدن دو سنگ چخماق به یكدیگر از آن جرقه حاصل شد و بوته‌ای را به آتش كشید و از این زمان بود كه آتش كشف شد و هم او بود كه شیوه‌ی استخراج فلزات را به بشریت آموزش داد و می‌دانیم كه نخستین كوره‌ی ذوب آهن ایران در محلی به‌نام «شلا» در حوالی سوسن در سرزمین بختیاری كه در زمان پیشدادیان ساخته شد و سنگ آهن در آن ذوب گردید. (“شلا” نام همسر اینشوشی ناك پادشاه ایلام در هزاره‌ی دوم بود كه هر دو به‌عنوان رب‌النوع مورد پرستش بودند و بر آیین بابلی برتری داشتند.) اهمیت این موضوع به‌قدری است كه باستان‌شناسان آلمانی و فرانسوی معتقدند كه «اگر ایرانیان سنگ آهن را ذوب نمی‌كردند و از آن وسایل مختلف نمی‌ساختند احتمالا صنعت دنیا هزار سال عقب می‌افتاد.»

در شمال شرقی سرزمین بختیاری نیز مناطقی وجود دارد كه پیشینه‌ی تاریخی دارند. یكی از آن‌ها منطقه‌ی فریدن شامل شهرستان‌های فریدن به مركزیت داران، فریدون‌شهر و چادگان كنونی كه از دیرباز جزو ولایت بختیاری بوده‌اند و از زمان رضاشاه با تجزیه‌ی خاك بختیاری ضمیمه‌ی اصفهان گردیدند. و همچنین كوه «فردون» در بختیاری كه هر دو مشتق از نام فریدون نوه‌ی جمشید پادشاه پیشدادی است و شاید این كوه همان كوهی باشد كه فریدون دوران كودكی‌اش را در آن گذراند.
و دیگری روستای «مشهد كاوه» كه در همین فریدن واقع گردیده است و آن را زادگاه و شهادتگاه كاوه آهنگر می‌دانند. چنانكه مبارزه با ظلم و ستم ضحاك تازی از سرزمین بختیاری به رهبری كاوه دادگر آغاز گردید و ضحاك را اسیر كرد و در كوه دماوند زندانی نمود. و فریدون را به پادشاهی ایران برگزید.
آثار و كتیبه‌های كول فره (فره یعنی شكوه و بزرگی) واشكفت سلمان و ویرانه‌های شهر سوسن در ایذه از دیگر نشانه‌های تمدن و مدنیت از دوره‌ی ایلام در بختیاری است.
دوره‌ی دوم، دوره‌ی كیانیان یا دوره‌ی حماسی است. مورخین در واقع این دوره را همان دوره‌ی هخامنشیان می‌دانند و ارتباط این دوره نیز با سرزمین بختیاری نیز مشخص و مبرهن است. به‌طوری‌كه بارون دوبد (debode) معتقد است كه اصطلاح “لر” مشتق از كلمات ایرانی است و می‌گوید واژه‌ی “لر” مأخوذ از لهراسب است و همین‌طور میرزا آقاخان كرمانی در تاریخ ایران می‌نگارد كه : هفتم، سلاله‌ی هخامنشی: اینان ابتدا در ایلام و پس از آن در فارس سلطنت داشتند. شاید “لهراسب” به معنی “لر بزرگ” باشد ، زیرا كه قبیله‌ی اینان از قوم لر بوده‌اند و مراد از لهراسب یكی از اولاد هخامنش است.
با توجه به شاهنامه‌ی فردوسی نیز بعد از كی‌خسرو كه مورخین معتقدند همان كورش كبیر می‌باشد “لهراسب” به پادشاهی رسید. لذا باید خاطرنشان كرد كه نخستین سكونتگاه پارس‌ها در سرزمین بختیاری یعنی “پارسوماد” به‌چم مركز پارس و ماد بوده است. ( ماد کردستان و آذربایجان کنونی است ) نكته‌ی دیگری كه ذكر آن در این دوره اهمیت دارد درخصوص منطقه‌ی “چل‌گرد” یا “چهل گرد” در استان بختیاری و چهارمحال كنونی است كه “رستم” پهلوان نامی ایران بهاران برای آموزش فنون رزمی به جوانان و گردان بختیاری به اینجا می‌آمد و مصداق این گفته شعر فرزانه‌ی طوس درباره‌ی رستم دستان است كه می‌گوید: “ بهاران همیشه به دیمه بدی.”

از منظری دیگر نیز می‌توان تاریخ سرزمین بختیاری را مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. كنگل (1966، ص 220) “معتقد است كه در اواخر سال‌های 3000 قبل از میلاد مسیح (ع) گوتی‌ها از كوهستان‌ها فرود آمدند و در سرزمین‌های پست بین‌النهرین سكنی گزیدند و پس از چندی به فتح بابل دست یافتند.”

دهخدا نیز می‌نویسد كه: “گوتی طایفه‌ای از ساكنان قدیم زاگرس بوده‌اند. این گروه، نارامیس پادشاه آكد را شكست داده و بر بابل مسلط شدند.”

“تورایف” در كتاب مشرق قدیم صفحه 164 می‌نویسد كه : “اوگبارو” فرماندار گوتی‌ها به دستور كورش بزرگ وارد بابل گردید و آنجا را فتح كرد و در سوم مرهش‌وان خود كورش وارد بابل شد و به شهر آرامش داد و اوگباروراوالی آنجا قرار داد.” آنچه مسلم است این است كه گوتی‌ها همین طایفه‌ی گوتوندی (گتوندی)های امروزی هستند كه طایفه‌ای از بختیاری‌ها می‌باشند. لولوبی‌ها (شاید لولویی‌ها) را در این زمان از همسایگان گوتی‌ها می‌دانند. هر دو طایفه كه ریشه در نژاد هند-اروپایی داشتند و ساكن خوزستان بودند به مناسبت اهمیت شهرهایشان و فراوانی ثروت در آن شهرها مورد احترام مردمان خوزستان قرار گرفتند . (ایك اشتدت، 1961، ص 62) .

گرچه برخی از نویسندگان لولوبی‌ها را به همه‌ی لرها تعمیم می‌دهند اما باتوجه به پژوهش‌های جامعه‌شناختی به این نتیجه رسیدم كه لولوبی‌ها در واقع یكی از طوایف بختیاری كنونی به‌نام طایفه‌ی ململی هستند كه پس از گذشت پنج هزار سال هنوز بسیاری از آن‌ها پسوند لولویی را در شناسنامه‌های خود حفظ كرده‌اند.

نخستین دولتی كه همزمان با ایلام در ایران پیش از اسلام تشكیل شد، دولت ماد بود. ارتباط این دولت با سرزمین بختیاری نیز زیاد بوده‌است. به‌طوری‌كه هرودوت می‌نویسد: “قبایل عضو اتحادیه ماد، شش قبیله بودند كه عبارتند از: بوسیان، پارتاكنیان، آستروكاتیان، اریزانتیان، بودیان و مغ‌ها (تاریخ ماد، ص 142).” از قبایل یادشده هم‌اینك نام پنج تای آن‌ها در بین طوایف بختیاری با تغییراتی به چشم می‌خورد كه عبارتند از: بوسیان= طایفه‌ی بوساك یا بساك چهارلنگ، مغ‌ها= طایفه‌ی موگویی یا مغویی چهارلنگ و جالب‌تر اینكه مورخین سكونتگاه قبیله‌ی ششم را نیز در جنوب اصفهان ذكر كرده‌اند كه منطقه‌ی فریدن كنونی و پارتاكنا (پارتیكن) باستانی می‌باشد چرا كه درحال حاضر در نزدیكی‌های داران پاركی به‌نام پارك “پارتیكن” احداث گردیده است.

با ورود اسلام به ایران بسیاری از واژه‌های پارسی دستخوش تغییر و تحول فراوان گردیدند. مثلا تلفظ كلمه‌ی زردتشت در پهلوی “زاراتهسترا” بوده و یونانیان “زارسترو” نوشته‌اند. بنابراین نام‌های یادشده نیز درگذر زمان بر اثر استفاده‌ی زیاد به‌صورت كنونی درآمده‌اند، یا اینكه چون بیشتر مورخین خارجی بوده‌اند، لذا در هنگام یادداشت و یا هنگام ترجمه به‌وسیله‌ی دیگران این اسامی به گونه‌های مختلف ثبت گردیده‌باشند.
همچنین هرودوت در 800 قبل از میلاد در جای دیگری نوشت كه دشت‌های دامنه‌ی زاگرس و نواحی پیرامون پایتخت سوسا (شاید سوسن مالمیر یا شوش) به مردمان “آسكی تن” و “كی مر” متعلق بوده است.

همانطوری‌كه گفته شد نام قبایل به شیوه‌های مختلف ثبت گردیده است كه چنین استنباط می‌شود كه آسكی‌تن همان آستروكاتیان و نام طایفه‌ی آستركی امروزین مشتق از آن‌هاست و نام طوایف “ایمری” زراسوند و “مری” موگویی نیز همان شكل تغییریافته‌ی “كی مر” می‌باشد. شاید این قبایل نخستین گروه‌های قوم پارس بوده‌اند كه همزمان با مادها به سرزمین كنونی بختیاری كوچ كرده‌اند و تا قبل از تشكیل دولت هخامنشی كه یكی دیگر از قبایل پارسی بود و بعدها به سرزمین بختیاری آمدند، عضو اتحادیه‌ی ماد بودند، اما پس از آمدن دیگر قبایل پارسی كه به مرور منجر به تشكیل امپراتوری هخامنشی گردید، طوایف نامبرده نیز از متحدین حكومت پارسی كه نخستین پایه‌های آن در سرزمین “آساك” (كه این نام نیز با نام طایفه‌ی آستركی (آسكی‌تن یا آستروكاتیان) شباهت نزدیك دارد) یعنی پارسوماش بعدی تشكیل شد محسوب می‌شدند و شاید هم این طوایف ماد بودند و مقهور پارسیان گردیدند. اما با توجه به اینكه پارس‌های بعدی این منطقه را انتخاب كردند و به اینجا مهاجرت نمودند، این تصور وجود دارد كه قبایل بالا نیز پارسی بوده‌اند.
گیرشمن معتقد است كه پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیكی دریاچه‌ی ارومیه مستقر شدند و احتمالا در حدود 700 قبل از میلاد آنان در محوطه‌ی غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر جدید شوشتر، در ناحیه‌ای كه ایشان پارسواش یا پارسوماش نامیده‌اند- و این نام در سالنامه‌های آشوری ذكر شده- اقامت گزیدند.
نامبرده در دنباله‌ی بحث خود اضافه می‌كند كه: “اما در باب پارسیان ایران باید گفت كه در حدود 700 قبل از میلاد آن‌ها در پارسوماش در كوه‌های فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر، ناحیه‌ی واقع در دو سوی كارون نزدیك انحنای بزرگ این رود پیش از آنكه به‌سوی جنوب برگردد، مستقر شدند. عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت كه از استقرار آنان در این ناحیه ممانعت كند همین ناحیه كه همواره بخشی از مستملكات عیلام بود و پارسیان احتمالا سلطنت آنان را می‌شناختند. پارسیان تحت قیادت هخامنش حكومت كوچك خود را كه مقدور بود بزرگ گردد تأسیس كردند و نام خویش را بدان دادند. (ایران از آغاز تا اسلام، ص 124)

منطقه كوهستانی پارس (پرسید) باستانی در جنوب “پارتاكنا” بوده و از جنوب شرقی به دره‌های رود كارون و كرخه كه در میان دنباله‌ی رشته‌های زاگرس قرار داشتند محدود بود. ناحیه‌ی اخیرالذكر همان عیلام باستانی یا سوزیان (خوزستان، شوش) یكی از مراكز قدیمی‌ترین تمدن‌ها بوده و از جانب غرب خاك ایرانی ( آریایی ) ماد، با آشور هم‌مرز بوده است.(تاریخ ماد، ص 82) بنابر كتیبه‌ی بیستون از قرن هفتم قبل از میلاد در پارس خاندان هخامنشیان حكومت می‌كردند. بعد از مؤسس خاندان كه هخامنش نام داشت و پسرش “تئی‌سپ” یا “چیش‌پیش” این خاندان بر دو شاخه منقسم گشت كه هر دو در آن سرزمین سلطنت داشتند.
كورش اول، پادشاه پارسوماش و كمبوجیه اول پدر كورش دوم مؤسس پادشاهی پارس به شاخه‌ی اول تعلق داشتند. آریا رمنه پسر دیگر چیش‌پیش از شاخه‌ی دوم بودند. بنابراین چنین استنباط می‌شود كه این دو شاخه به بزرگ و كوچك تقسیم شده‌اند. (یعنی پسر بزرگ و پسر كوچك) شاخه‌ی بزرگ كه كورش به آن تعلق داشت و در پارسوماش حكمروایی می‌كرد، پس لر بزرگ پسوند “بزرگ” را از شاخه‌ی بزرگ و مهتر هخامنشی كه اسلاف آن‌ها بوده‌اند گرفته باشند و از سوی دیگر لر كوچك نیز پسوند “كوچك” را از شاخه‌ی دوم هخامنشی یعنی شاخه‌ی كهتر كه اعقابشان می‌باشند گرفته‌اند. شایسته به بیان است كه پارسوماد (مسجدسلیمان) زادگاه جیش‌پیش، كورش اول، كمبوجیه اول و كورش بزرگ بوده است. همچنین نام “كر” بر روی چشمه‌ای در كوهرنگ بختیاری كه درواقع سرچشمه‌ی اصلی كارون می‌باشد یادآور نام كورش هخامنشی است كه در روزگار ما به نام چشمه “محمود كر” معروف شده است.

در دوره‌ی اشكانیان و ساسانیان نیز این سرزمین از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. مجسمه‌ی مرد پارتی در “شمی” ایذه كه بنابر اشتاین “شمی” به اقامتگاه تابستانی پارت‌ها اطلاق می‌شد دلیل بر این مدعاست. همچنین عده‌ی خاندان‌های بزرگی كه در دوره‌ی اشكانیان مقام نخست را داشتند ظاهرا هفت بود كه از میان آن‌ها، دو خاندان بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می‌شدند. یكی خاندان سورنا و دیگری خاندان كارن. خاندان كارن به بختیاری‌ها متعلق بود و او حاكم ساتراپ بختیاری در آن دوره بوده است و نام رودخانه‌ی بزرگ كارون در سرزمین بختیاری اقتباس از نام این سردار بزرگ بختیاری در آن دوره بوده است. از آثار دوره‌ی ساسانیان می‌‌توان به پل “فره‌زاد” در ایذه كه یادآور نام مادر اردشیر بابكان و شهر اردشیرخوره در جایگاه ایذه كنونی و همچنین شهر استرآباد اردشیر یا بنه‌وار آستركی كنونی (بنه‌وار هفت و چهار) در 30 كیلومتری شرق لالی كه در دوره‌ی صفویه بناهای باعظمتی به سبك معماری صفوی توسط امرای بزرگ بختیاری یعنی تاجمیرخان آستركی و پسرش میرجهانگیر خان و نوه‌اش خلیل خان آستركی بر بناهای پیشین آن ساخته شد، اشاره نمود. بنه‌وار از سال 924 تا سال 1203 هجری قمری مركز حكومت بختیاری هفت‌لنگ و چهارلنگ قرار گرفته بود. از این‌روی به بنه‌وار هفت و چهار نیز شهرت دارد. در خصوص این مكان در كتب تاریخی چنین آمده است: “ از دودمان میرجهانگیر خان آستركی بختیاری، آثار و ابنیه‌ی تاریخی معظمی در نقاط مختلف بختیاری به‌جامانده است كه از آن جمله خرابه‌های سردشت نزدیك دزفول و بنه‌وار از توابع مسجد سلیمان در منطقه‌ی گرمسیر و همچنین در دیمه و چغاگرگ در سردسیر می‌باشد كه گواه بارزی بر شوكت و جلال زیاد آن‌ها بوده است.

در پایان به تمام كسانی كه چه در گذشته و چه در زمان حال، ناآگاهانه و بدون پژوهش و تحقیق سعی داشته و دارند كه هویت بختیاری‌ها به‌طور خاص و لرها را به‌طور عام خدشه‌دار نمایند، باید عرض كنم كه با این همه شواهد و قراین تاریخی، آداب و رسوم، زبان، فرهنگ، این قوم كهن آریایی‌الاصل و ایرانی‌الاصل می‌باشند و این را هم باید اضافه نمود كه بختیاری‌ها برخلاف سایر اقوام ایرانی با گذشت هزاران سال كه كشور عزیزمان ایران مورد تهاجم بیگانگان در ادوار مختلف تاریخی قرار گرفت، توانسته‌اند بیشتر مظاهر نیك فرهنگی نیاكان خود را حفظ نمایند و بر آن می‌بالند.



برگرفته از:
بهرامی آستركی، علی . بنه‌وار من ایل من (تاریخ هزارساله بختیاری)
بهرامی آستركی، علی . شاهكار ایل بختیاری (تاریخ سیاسی بختیاری از ایلام تا زندیه، نقش بختیاریها در انقلاب مشروطیت ایران)



:: برچسب‌ها: بختیاری , تاریخ , کورش کبیر , ایذه , اریایی , نقش , پیشینه , لر , سرزمین بختیاری , تاریخ بختیاری , ,
:: بازدید از این مطلب : 158
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد